یکی از مباحث مرتبط با بحث اخلاق و فقه، پرسش از نسبت بین این دو حوزه است. یکی از وجوه مشترک اخلاق و فقه آن است که هر دوی آنها با «احکام» سر و کار دارند و البته این احکام نیز مبتنی بر «استدلال» است. با توجه به شباهتهای ظاهری که بین استدلال در این دو حوزه وجود دارد طبیعتا یکی از مهمترین پرسشهایی که رخ مینماید آن است که تفاوت احکام فقهی و احکام اخلاقی و در واقع استدلالهای فقهی با استدلالهای اخلاقی در چیست. مقاله حاضر واکاوی این موضوع را وجهه همت خویش ساخته است. پرسش بنیادین این مکتوب آن است که چه نسبتی بین این دو گونه استدلال وجود دارد و در چه مواردی با هم مرزبندی پیدا میکنند. فرضیه این پژوهش آن است که استدلالهای فقهی با استدلالهای اخلاقی از جهتهایی چون علت صدور، تفاوت از نظر حکم، از نظر توجیه، از نظر شمول، از نظر پیامدهای تخلف از اوامر ناشی از استدلال، و از جهت موضوع و محمول و صغری و کبرای استدلال با یکدیگر تفاوتهایی دارند.