ولایتفقیه محور اصلی فقه سیاسی شیعه است. طبیعی است که بعضی از ابعاد و دقایق این نظریه اجماعی نیست و بین فقها در مورد آن اختلافنظر وجود دارد. تاریخ این بحث و سیر تحولات آن و شناخت اندیشههای محوری در آن نقش مهمی در فهم عمیق مطالب آن خواهد داشت. یکی از نقاط عطف در طرح این بحث در حوزههای علمیه، بحث ولایتفقیه شیخ انصاری در کتاب مکاسب ایشان است. با توجه به اینکه نظریات شیخ انصاری بهویژه کتاب مکاسب ایشان هنوز یکی از ارکان اندیشة اصولی و فقهی معاصر شیعه بهشمار میرود، طبیعتاً دیدگاههای شیخ و شیوۀ بحث ایشان تأثیر بسیاری بر فهم فقیهان معاصر از این نظریه داشته است. ایشان این بحث را بهگونهایکه فقها ذیل «فقه الدوله» یا «احکام السلطانیه» طرح میکنند، طرح نکرده و قالب و ادبیات خاصی برای این بحث برگزیده است. این نوشتار در پی این است که اثبات کند ادبیات مبهم و دستهبندی غیرمعمول شیخ انصاری از این بحث سبب اختلافنظر گسترده در فهم مراد شیخ از این بحث میشود که برخی از فقها، کلام شیخ را به ولایت مطلقه فقیه حمل میکنند و برخی دیگر ایشان را نافی ولایت مطلقه فقیه میدانند. از سویی پذیرش این دستهبندی و چارچوب برای طرح این مسئله سبب نوعی بههمریختگی، اجمال و نابسامانی در طرح مطالب فقه سیاسی در حوزههای علمیه شده است. در این نوشتار تلاش شده با بررسی تطبیقی آرای شارحان مکاسب، اختلافنظرها در این مباحث شناسایی و ریشهیابی شوند و تأثیر بحثهای شیخ انصاری بر درک خاص بعضی از بزرگان فقه و اصول از ولایتفقیه واکاوی شود.