اعادة دادرسی یا تجدیدنظر خواهی که در فقه از آن نقض حکم حاکم یاد میشود از مسائل مبتلا به قضایی است که دیدگاه فقها با آنچه روند فعلی محاکم قضایی است، متضاد میباشد؛ چراکه نقض حکم حاکم در فقه جایز نیست، درحالیکه تجدیدنظرخواهی رویهای مرسوم در محاکم قضایی میباشد. پژوهش حاضر این چالش را به روش تحلیلی انتقادی از اسناد کتابخانهای مورد بررسی قرار میدهد. بررسی ادله نشان میدهد که احکام قضایی دادگاههای عادی تجدید پذیر است؛ ولی احکام قضایی دیوان عالی و همچنینی دادگاههای انقلاب فقط در صورتی قابلیت اعادة دادرسی را دارند که برای قاضی مجتهد بعدی ثابت شود قاضی قبلی، اجتهاد و صلاحیت لازم را نداشته یا در اجتهاد و حکم خویش غفلت و کوتاهی یا جور و ستم کرده یا بر طبق موازین اجتهاد صحیح امامیه، حکم نکرده و میتواند حکم او را نقض کند.