با وجود اینکه در نظامهای مردمسالار، مردم رکن اساسی در تعیین کارگزاران و تصمیمسازیها قلمداد میشوند، گونة مشارکت سیاسی آنان در نظمهای سیاسی متفاوت، متناسب با مبانی و ساختار آن نظم سیاسی، رویکردی متفاوت یافته و دچار قبض و بسط میشود؛ درحالیکه در نظریة مستند به اهلسنت در عصر حاضر (خلافت جدید)، مشارکت نخبگانی پذیرفته شده، نهادهای مردمسالار در نظام سیاسی تعبیه شده و تحدید قدرت حاکمان به رسمیت شناخته شده است. در نظم سیاسی سلطنت مشروطه بسیاری از ظرفیتهای موردقبول جوامع مدرن در خصوص مشارکت سیاسی مانند آزادی انتخاب، برابری و پارلمان در راستای نفی استبداد به کار گرفته شده است؛ درحالیکه در نظم مردمسالاری دینی نهتنها بسیاری از ظرفیتهای مشارکت سیاسی پذیرفته و استفاده شده؛ بلکه راهکارهای مشارکتی مورد پذیرش در این نظام، گونهای مستند به شریعت یافته و قالبی بومی به خود گرفته است. این مقاله ضمن تبیین و توصیف مؤلفههای سه گونه نظام سیاسی «خلافت جدید»، «سلطنت مشروطه» و «مردمسالاری دینی»، جایگاه مردم و ظرفیتهای هرکدام از این نظامهای سیاسی در خصوص مشارکت سیاسی مردم را بررسی و مقایسه کرده است؛ و گونه سوم را در تأمین منافع مادی و معنوی مردم ترجیح میدهد.